گواتیلغتنامه دهخداگواتی . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس که در 140000 گزی باختر قشم سر راه مالرو قشم به باسعید واقع شده است . هوای آن گرم و سکنه ٔ آن 175 تن است . آب آن از چاه و باران تأمین میشود. محصول آن
واتیلغتنامه دهخداواتی . (اِخ ) مرکز جزیره ٔ یونانی سامس که دارای 8400 تن جمعیت میباشد. صادرات آن شراب و میوه و زیتون است .
مستوي واطيدیکشنری عربی به فارسیصداي گاو , مع مع کردن , پست , کوتاه , دون , فرومايه , پايين , اهسته , پست ومبتذل , سربزير , فروتن , افتاده , کم , اندک , خفيف , مشتعل شدن , زبانه کشيدن
قاتی واتی کردنلغتنامه دهخداقاتی واتی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از اتباع . مخلوط و ممزوج کردن بطور نامتناسب . مخلوط کردن . درهم برهم کردن . رجوع به قاتی پاتی کردن شود.
گواتیموزنلغتنامه دهخداگواتیموزن . [ م ُ زَ ] (اِخ ) پادشاه مکزیکی (1487 - 1524 م .) که به دستور کورتس به دار آویخته شد.
گواتیموزنلغتنامه دهخداگواتیموزن . [ م ُ زَ ] (اِخ ) پادشاه مکزیکی (1487 - 1524 م .) که به دستور کورتس به دار آویخته شد.