قمنجرلغتنامه دهخداقمنجر. [ ق َ م َ ج َ ] (معرب ، ص ، اِ) قَوّاس . (اقرب الموارد) (المعرب جوالیقی ). قمجار. (اقرب الموارد). و آن معرب است و اصل آن در فارس کمان گر است . (المعرب جوالیقی ص 253).
طرفهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بدیع، بکر، تازه، نو ۲. شاذ، شگفت، عجیب، کمنظیر، کمیاب، نادر ۳. شوخ، ظریف ۴. بازیگر، چشمبند، مشعبد ۵. حقهباز، نیرنگیاز ۶. نیک، نیکو ۷. زیبا، دلنشین، خوشآیند ۸. نکته ظریف، لطیفه، سخننغز