یخزدا 2flangerواژههای مصوب فرهنگستانابزاری خیشمانند که با زدودن برف و یخ از میان ریلها فضای کافی برای عبور لبۀ چرخها فراهم میکند
یخ زدگیلغتنامه دهخدایخ زدگی . [ ی َ زَدَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت یخ زده . انجماد. یخ زده شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یخ زده و یخ زدن شود.