یوکلغتنامه دهخدایوک . (اِ) نابند. نان بند. رفیده یعنی گرد بالشی که ازلته دوخته و خمیر نان را تنک کرده به روی آن گسترانند و بر تنور چسبانند. (از برهان ) (ناظم الاطباء). آنچه نان بر آن نهند و در تنور کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). || سیخ آهنی که بر بالای تنور نهند وبریان را بر آن آویزند. (ناظم
یوکفرهنگ فارسی عمید۱. سیخ آهنی که بالای تنور میگذارند و چیزی را که میخواهند بریان کنند به آن میآویزند.۲. بالشتکی که خمیر نان را روی آن پهن و نازک میکنند و به تنور میزنند.
بازتاب عُقزنیgag reflexواژههای مصوب فرهنگستانواکنش غیرارادی نوزاد هنگامی که یک شیء سفت به بخش پسین دهان او برخورد میکند
پژواک قلابشکلhook echoواژههای مصوب فرهنگستانپژواکی به شکل چنگک بر روی صفحۀ رادار که از بازتابندگی زیاد امواج در طی کشیده شدن بارش به درون مارپیچ میانچرخند به وجود میآید
وق وقلغتنامه دهخداوق وق . [ وَ وَ ] (اِ صوت ) وغ وغ . آواز سگ . عوعو. (یادداشت مرحوم دهخدا).- وق وق کردن ؛ عوعوکردن سگ . وغ وغ کردن .
یوک، یوکهواژهنامه آزادیوک(yook)، یا یوکه(yookeh)، یک واژه محلی در لهجه شیرین سبزواری است و در زمانی که یک سبزواری تعجب می کند این واژه را به کار می گیرد. برای مثال "یوکه طرف چَنده پولداره!" یعنی شخص سبزواری از پولدار بودن طرف تعجب کرده است.
یوکالغتنامه دهخدایوکا. [ یوک ْ کا ] (اِ) قسمی گُل که اصل آن از امریکاست و در آسیا و اروپا در منطقه های معتدله پرورش می دهند و یوکا به هر سالی یک بار گل می دهد. (یادداشت مؤلف ).
یوکابدلغتنامه دهخدایوکابد. [ ] (اِخ ) مادر هارون و موسی ومریم و عمه ٔ زوجه ٔ عمرام لاوی . (قاموس کتاب مقدس ).
یوکاتانلغتنامه دهخدایوکاتان . (اِخ ) شبه جزیره ٔ امریکای جنوبی که خلیج مکزیک را از دریای آنتیل جدا می سازد و مرکز آن شهرمریدا است . (از لاروس ).
باربنگاهلغتنامه دهخداباربنگاه . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) باربنه . جائی که در آن بار می ریزند. (ناظم الاطباء). بترکی ، یوک یاب . (دِمزن ). رجوع به فرهنگ رازی و شعوری ج 1 ورق 191 شود.
یوکالغتنامه دهخدایوکا. [ یوک ْ کا ] (اِ) قسمی گُل که اصل آن از امریکاست و در آسیا و اروپا در منطقه های معتدله پرورش می دهند و یوکا به هر سالی یک بار گل می دهد. (یادداشت مؤلف ).
یوکابدلغتنامه دهخدایوکابد. [ ] (اِخ ) مادر هارون و موسی ومریم و عمه ٔ زوجه ٔ عمرام لاوی . (قاموس کتاب مقدس ).
یوکاتانلغتنامه دهخدایوکاتان . (اِخ ) شبه جزیره ٔ امریکای جنوبی که خلیج مکزیک را از دریای آنتیل جدا می سازد و مرکز آن شهرمریدا است . (از لاروس ).
یوکوهامالغتنامه دهخدایوکوهاما. [ ی ُ ک ُ ] (اِخ ) یکی از بزرگترین و معروف ترین شهرهای ژاپن ، واقع درجزیره ٔ بزرگ مرکزی کنار اقیانوس کبیر که بیش از 000،788،1 تن سکنه دارد. مرکز عمده ٔ صنعت و تجارت
خبیوکلغتنامه دهخداخبیوک . [ خ َ وَ ] (اِ) جمع حساب باشد. || توده ٔ ریگ . (از فرهنگ جهانگیری ). رجوع به خبیوه شود.
شبان فریوکلغتنامه دهخداشبان فریوک . [ ش ُ / ش َ ف َ وَ ] (اِ مرکب ) به معنی شبان فریب است . (فرهنگ جهانگیری ). به معنی شبان فریبک است . (برهان قاطع). رجوع به شبان فریب ، شبان فریو و شبان فریبک شود.
فریوکلغتنامه دهخدافریوک . [ ف َ ری وَ ] (اِ) به معنی خربزه است که عربان بطیخ گویند. (برهان ). نام فارسی بطیخ است . (فهرست مخزن الادویه ).
مانیوکلغتنامه دهخدامانیوک . [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) گیاهی است از تیره ٔ فرفیونیان و دارای ریشه های ضخیم و با نشاسته ٔ بسیار است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 239-241). گیاهی است از تیره ٔ فرفیونیان که دارای گونه هایی بصورت گیاهان علفی