حراضتلغتنامه دهخداحراضت . [ ح َ ض َ ] (ع اِمص ) درازی اندوه و بیماری . برجاماندگی . (منتهی الارب ). زمین گیری .
چهارضدلغتنامه دهخداچهارضد. [ چ َ / چ ِ ض ِدد / ض ِ ] (اِ مرکب ) (مرکب از چهار (عدد) + ضد) و آن عبارت است از: گرمی و سردی ، تری و خشکی . رجوع به چارضد شود.
ارادتفرهنگ فارسی عمید۱. علاقه؛ محبت همراه با احترام.۲. [قدیمی] خواست؛ قصد.۳. (تصوف) توجه بسیار سالک به پیر.