تقریب زدن 1approximate 1واژههای مصوب فرهنگستانبه دست آوردن نتیجهای که دقیق نیست، ولی برای منظور معینی به اندازۀ کافی به نتیجۀ درست نزدیک است
تقریبیapproximate 2واژههای مصوب فرهنگستان[ریاضی] مربوط به تقریب [زبانشناسی] آوای گفتاری که نقش همخوان دارد اما با تقریب باز اندامهای تولید مربوط تولیـد میشود متـ . ناسوده