تعیین کننده، تعیین شده، محدود، معلوم، مستقر شده، مقرر
از بین بردن
رشدی که براثر وجود جوانۀ انتهایی محدود میشود
تعیین کننده
determinate
determinate, given, stated
agreed, accepted, determinate
continual, determinate, stable, survival
قطعا
مشخص نیست
پیش تعیین شده
نامشخص، نا مشخص، سیال، نا معین، بی نتیجه، پادر هوا، معلق
تعیین نشده است