immuredدیکشنری انگلیسی به فارسیتعطیل شده، در دیوار قرار دادن، در چهار دیوار نگاهداشتن، محصور کردن، زندانی کردن
immuresدیکشنری انگلیسی به فارسیجاذبه، در دیوار قرار دادن، در چهار دیوار نگاهداشتن، محصور کردن، زندانی کردن