موشیmouseواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه الکترونیکی کوچکی که به رایانه متصل شود و با حرکت دادن آن بتوان مکاننما را بر روی صفحۀ نمایش جابهجا کرد و با دکمههای آن به سامانه فرمانهایی داد
Massدیکشنری انگلیسی به فارسیجرم، توده، انبوه، حجم، توده مردم، مراسم عشاء ربانی، کپه، جمع، قسمت عمده، گروه، جمع اوری کردن
پایستگی جِرم ـ انرژیmass-energy conservationواژههای مصوب فرهنگستاناصلی که بنا بر آن انرژی پدید نمیآید و نابود هم نمیشود و هر جسمی به اعتبار جِرم خود دارای مقداری انرژی است، معادل حاصلضرب جِرم جسم در مجذور سرعت نور
رابطۀ جِرم ـ انرژیmass-energy relationواژههای مصوب فرهنگستانرابطۀ نسبیتی میان جِرم و انرژی که به موجب آن انرژی برابر است با حاصلضرب جِرم در مجذور سرعت نور
همارزی جرم و انرژیmass-energy equivalenceواژههای مصوب فرهنگستاناصلی که بنا بر آن انرژی و جِرم میتوانند به هم تبدیل شوند