perceivedدیکشنری انگلیسی به فارسیدرک شده، درک کردن، فهمیدن، دریافتن، حس کردن، مشاهده کردن، دیدن، ملاحظه کردن
نیاز احساسشدهperceived needواژههای مصوب فرهنگستاننیازی که برای سلامت و راحتی و آسایش از طرف استفادهکنندگان یا ارائهکنندگان سلامت احساس میشود
رنگ فامدارchromatic perceived colour, chromatic colourواژههای مصوب فرهنگستانرنگی که بر خلاف رنگهای سیاه و سفید و خاکستری فام دارد