possessesدیکشنری انگلیسی به فارسیدارایی دارد، داشتن، دارا بودن، متصرف بودن، در تصرف داشتن، دارا شدن، متصرف شدن
dispossessesدیکشنری انگلیسی به فارسیاز بین بردن، از تصرف محروم کردن، دور کردن، بیرون کردن، رها کردن، خلع ید کردن، بی بهره کردن، محروم کردن
prepossessesدیکشنری انگلیسی به فارسیprepossesses، قبلا بتصرف اوردن، قبلا تبعیض فکری داشتن، تحت تاثیر عقیده یا مسلکی قرار دادن