اتومبیلرانی سرعتmotor racing, auto racing, automobile racing, car racingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی برای خودروهای تقویتشده در مسیری ویژه یا ازپیشمشخصشده
جعبهدندة پیوستة جغجغهایratcheting continuously variable transmission, ratcheting CVTواژههای مصوب فرهنگستانجعبهدندة پیوستهای که در آن تغییر نسبت دور، از طریق درگیر شدن و خلاص شدن پیاپی اجزای یک سازوکار صورت میگیرد
تایر مسابقهracing tyreواژههای مصوب فرهنگستانهرنوع تایر خاص خودروهای مسابقه که برای شرایط ویژۀ میدانهای مسابقه طراحی شده باشد
اسبدوانیhorse racingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی در مسیری مشخص که هدف آن تعیین سریعترین اسب و چابکسوار آن است متـ . چابکسواری
scratchingدیکشنری انگلیسی به فارسیخارش، خاراندن، خراشیدن، قلم زدن، خراش دادن، خراشاندن، خط زدن، خارش کردن