خوراک آبدارsucculent foodواژههای مصوب فرهنگستانمواد غذاییای که بیش از هفتاد تا نود درصد از وزن آنها را آب تشکیل میدهد
آبدار 2juicy, succulent 1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی مادۀ غذاییای که در بافت آن آب فراوانی وجود دارد
میوۀ گوشتیsucculent 2, fleshy fruitواژههای مصوب فرهنگستانمیوهای که حداقل بخشی از میانبَر آن آبدار است
شادابدیکشنری فارسی به انگلیسیcrisp, lively, luscious, mellow, succulent, vernal, vigorous, wholesome, youthful
شاد و خرمدیکشنری فارسی به انگلیسیblithe, bright, euphoric, exuberant, frolicsome, high-spirited, hilarious, joyous, radiant, radiantly, succulent, sunny, vivacious, sanguine