urgeدیکشنری انگلیسی به فارسیخواستن، انگیزش، مناسبت، اصرار کردن، با اصرار وادار کردن، انگیختن، تسریع شدن، ابرام کردن
ویرurgeواژههای مصوب فرهنگستانتکانهای کمابیش ناگهانی که فرد را به سوی اعمالی مانند نوشیدن الکل و مصرف مواد سوق میدهد
urgedدیکشنری انگلیسی به فارسیدرخواست کرد، اصرار کردن، با اصرار وادار کردن، انگیختن، تسریع شدن، ابرام کردن
urgesدیکشنری انگلیسی به فارسیخواستار، انگیزش، مناسبت، اصرار کردن، با اصرار وادار کردن، انگیختن، تسریع شدن، ابرام کردن
urgedدیکشنری انگلیسی به فارسیدرخواست کرد، اصرار کردن، با اصرار وادار کردن، انگیختن، تسریع شدن، ابرام کردن
urgedدیکشنری انگلیسی به فارسیدرخواست کرد، اصرار کردن، با اصرار وادار کردن، انگیختن، تسریع شدن، ابرام کردن