آرایۀ وِنِرWenner array, Wenner electrode arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای با الکترودهای همفاصله و متقارن که میتواند در امتداد خط اندازهگیری گسترش یابد
برندهدیکشنری فارسی به انگلیسیbearer, biting, gainer, incisive, keen, winning, remover, trenchant, victor, victorious, winner