ادخاللغتنامه دهخداادخال . [ اِ ] (ع مص ) درآوردن . (تاج المصادربیهقی ). ایلاج . بدرون بردن . دربردن . (مؤید الفضلاء).داخل کردن . نقیض اخراج . قوله تعالی : «رب ادخلنی مدخل صدق »؛ ای مدخلاً رضیّاً. || بسیاردرخت شدن زمین . (تاج المصادر بیهقی ). || ادخال فی الامر؛ ما یخالفه و یفسده . (تاج المصادر
ادخلدیکشنری عربی به فارسیثبت کردن , داخل شدن , فهميدن , درک کردن , استنباط کردن , وارد کردن , گماشتن بر , اشنا کردن , القاء کردن
مدخللغتنامه دهخدامدخل . [ م ُ خ ِ ] (ع ص ) آنکه داخل می کند و درمی آورد و درج می کند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ادخال . رجوع به ادخال شود.