تقیهفرهنگ فارسی عمید۱. (فقه) خودداری از اظهار عقیده و مذهب، یا تظاهر برخلاف عقیده.۲. (فقه) خود را هممذهب دیگران نشان دادن برای حفظ جان.۳. [قدیمی] پرهیزکاری.۴. [قدیمی] پرهیز کردن.
تقیهفرهنگ فارسی معین(تَ یِّ) [ ع . تقیة ] (مص ل .) 1 - پرهیز کردن . 2 - خودداری از آشکار کردن مذهب خویش برای حفظ جان .
تکه تکهلغتنامه دهخداتکه تکه . [ ت ِک ْ ک َ / ک ِ ت ِک ْ ک ِ / ک َ ] (ص مرکب ) پاره پاره و لقمه لقمه . (ناظم الاطباء). قطعه قطعه . بریده بریده .
تکه تکهدیکشنری فارسی به انگلیسیasunder, bitty, fractional, piecemeal, sky-high, lump, patchy, sectional
تکهتکهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کهتکه، پارهپاره، عضوعضو، ریزریز، قیمه، قیمهقیمه شقهشده، مثلجگر زلیخا، شکسته، جدا ناقص پرپرو، تجهیز نشده کوچک
تقیه کردنلغتنامه دهخداتقیه کردن . [ ت َ قی ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنهان کردن مذهب خویش . خودداری کردن از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عرضی متوجه شخصی باشد : این مذهب را پوشیده و پنهان میداشتند و تقیه میکردند. (تاریخ قم ص <span class="hl" dir="lt
تقیة بنت غیثلغتنامه دهخداتقیة بنت غیث . [ ت َ قی ی َ ت ُ ب ِ ت ُ غ َ ] (اِخ ) ام علی تقیة بنت غیث بن علی السلمی الارمنازی ... رجوع به تقیة الارمنازیه و اعلام زرکلی ج 1 ص 164 شود.
reservationدیکشنری انگلیسی به فارسیرزرو، شرط، ذخیره، کتمان، تقیه، احتیاط، قید، ملاحظه، استثناء، قطعه زمین اختصاصی
پناه جانلغتنامه دهخداپناه جان . [ پ َ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تقیه باشد. (حاشیه ٔ مثنوی چ علاءالدوله ) : گفت ترسایان پناه جان کننددین خود رااز ملک پنهان کنند.مولوی .
تقیه کردنلغتنامه دهخداتقیه کردن . [ ت َ قی ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنهان کردن مذهب خویش . خودداری کردن از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عرضی متوجه شخصی باشد : این مذهب را پوشیده و پنهان میداشتند و تقیه میکردند. (تاریخ قم ص <span class="hl" dir="lt
ارتقیهلغتنامه دهخداارتقیه . [ اُ ت ُ قی ی َ ] (اِخ ) سلسله ای از امرای دیاربکر (495 - 712 هَ . ق .). ارتق بن اکسب مؤسس این سلسله یکی از سرداران لشکری ترکمان قشون سلجوقی بود که چون تتش سلطان دمشق بیت المقدس را فتح کرد او را بحک