جنبهلغتنامه دهخداجنبه . [ جُم ْ ب َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان و بخش سیمکان شهرستان جهرم ، واقع در 8هزارگزی شمال باختر کلاکلی ، کنار راه عمومی سیمکان به پشت پر. جمعیت آن 37 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span clas
جنبهلغتنامه دهخداجنبه . [ جُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالای شهرستان اردستان ، واقع در 35هزارگزی جنوب اردستان و 15 هزارگزی جنوب باختر شوسه ٔ اردستان به اصفهان . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ
جنبهفرهنگ فارسی عمید۱. جلوۀ خاصی از محتوای یک چیز.۲. موضع خاصی که از آن چیزی نمایان میشود، یا میتوان چیزی را دید.۳. [مجاز] توانایی یا قابلیت روحی برای تحمل چیزی؛ ظرفیت.
جنبهدیکشنری فارسی به انگلیسیangle, aspect, complexion, dimension, drift, facet, feature, front, light, phase, respect, side, visage
جنبحلغتنامه دهخداجنبح . [ جُم ْ ب ُ ] (ع ص ) عظیم و بزرگ . (از ذیل اقرب الموارد). و گویند جنبخ باخاء. (ذیل اقرب الموارد از لسان العرب ) (آنندراج ).
جنبیهلغتنامه دهخداجنبیه . [ جَم ْ ی َ ] (اِ) نام سلاحی است که آنرا جمدر هم گویند و در هندوستان کتار خوانند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به جمدر شود.
جنبةلغتنامه دهخداجنبة. [ جَم ْ ب َ] (ع اِمص ) بیگانگی و غریبی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گوشه نشینی و اجتناب از مردم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: رجل ذوجنبه . (اقرب الموارد). || (اِ) کرانه و ناحیه : جنبتاالانف ؛ دو پهلوی بینی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پوست پهلوی شتر. (م
تحدیدِ شناختیcognitive narrowingواژههای مصوب فرهنگستانتمرکز بر یک جنبه یا جنبههایی خاص از فرد یا شیء بهجای کل آن
ملی ـ بینالمللیintermesticواژههای مصوب فرهنگستانویژگی موضوعات پیش روی یک دولت که هم جنبۀ داخلی و هم جنبۀ بینالمللی دارد