غرابةلغتنامه دهخداغرابة. [ غ َ ب َ ] (اِخ ) جائی است ،تذکرت میتاً بالغرابة ثاویاً. (از معجم البلدان ).
غرابةلغتنامه دهخداغرابة. [ غ ُ ب َ ] (اِخ ) به یمامه است . حفصی گوید آن کوههائی سیاه رنگ است و به علت سیاه بودن به همین نام خوانده شده است یکی از بنی عقیل گوید : یا عامربن عقیل کیف یکفرکم کعب و منها الیکم ینتهی الشرف افنیتم الحر من سعد ببارقةیوم الغرابة
غرابیهلغتنامه دهخداغرابیه . [ غ ُ ی َ ] (اِ) قسمی شیرینی . نوعی نان قندی است که از آرد بادام کنند. غرابی . غرابیا.
غرابیةلغتنامه دهخداغرابیة. [ غ ُ بی ی َ ] (اِخ )یکی از فرق نه گانه از فرقه ٔ ثالثه ٔ شیعه باشند از غلات ، و ایشان گویند علی بن ابی طالب به زاغ ماند. (بیان الادیان ). صاحب الفرق بین الفرق گوید: غرابیه گروهی هستند که گفتند خدای بزرگ و ارجمند جبرئیل را به مژده ٔ پیغمبری به سوی علی فرستاد و او در ر
غروبهلغتنامه دهخداغروبه . [ غ ُ ب َ / ب ِ ] (اِ صوت ) غرنبه . فریاد و شور و مشغله و بانگ و خروش . (برهان قاطع) (آنندراج ). غرنبه . غرونبه . (برهان قاطع).