غمرالردافرهنگ فارسی عمیدمرد بسیارعطا؛ مرد سخی و پربخشش: ◻︎ گر خضر گردم بر آن غمرالردا / هم ردا، هم طلیسان خواهم فشاند (خاقانی: ۱۴۲).
غمرالرداءلغتنامه دهخداغمرالرداء. [ غ َ رُرْ رِ ] (ع ص مرکب ) مرد بسیارعطا. (از مهذب الاسماء). مرد بسیاراحسان و پربخشش و سخی ، و مراد از رداء صاحب آن است چنانکه گویند ناصح الجیب و طاهرالثوب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). صاحب غیاث اللغات گوید: غمرالرداء یعنی فروگرفتن چادر اندام را، و به اصطلاح جو
غمرالرداءلغتنامه دهخداغمرالرداء. [ غ َ رُرْ رِ ] (ع ص مرکب ) مرد بسیارعطا. (از مهذب الاسماء). مرد بسیاراحسان و پربخشش و سخی ، و مراد از رداء صاحب آن است چنانکه گویند ناصح الجیب و طاهرالثوب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). صاحب غیاث اللغات گوید: غمرالرداء یعنی فروگرفتن چادر اندام را، و به اصطلاح جو
طیلسانلغتنامه دهخداطیلسان . [ طَ ل َ ] (معرب ، اِ) بفتح طاء و تثلیث لام ، از قول عیاض و غیر او، چادر. معرب است ، اصله تالشان . (منتهی الارب ) (المغرب للمطرزی ). اعجمی معرب و الجمع طیالسه بالهاء و قد تکلمت به العرب . (المعرب جوالیقی ). و در تهذیب و نیز ارموی معرب تالشان با شین ضبط کرده اند ولی ا
غمرالرداءلغتنامه دهخداغمرالرداء. [ غ َ رُرْ رِ ] (ع ص مرکب ) مرد بسیارعطا. (از مهذب الاسماء). مرد بسیاراحسان و پربخشش و سخی ، و مراد از رداء صاحب آن است چنانکه گویند ناصح الجیب و طاهرالثوب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). صاحب غیاث اللغات گوید: غمرالرداء یعنی فروگرفتن چادر اندام را، و به اصطلاح جو