فولادرگلغتنامه دهخدافولادرگ . [ رَ] (ص مرکب ) صفت اسب است به معنی نیرومند. استوار : آهن سم ، فولادرگ ، صاعقه انگیز. (سندبادنامه ).
عفریت دللغتنامه دهخداعفریت دل . [ ع ِ دِ ] (ص مرکب ) آنکه دلی چون دل دیو دارد : آهن سم ، فولادرگ ، صاعقه انگیز، صرصر تک ، عفریت دل . (در وصف اسب ). (سندبادنامه ص 252).
کوه محمللغتنامه دهخداکوه محمل . [ م َ م ِ ](ص مرکب ) مرکبی که محملی سنگین و بزرگ همچون کوه راحمل تواند کرد : آهن سم ، فولادرگ ، صاعقه انگیز، صرصرتک ، عفریت دل ، کوه محمل . (سندبادنامه ص 252).
صرصرتکلغتنامه دهخداصرصرتک . [ ص َ ص َ ت َ ] (ص مرکب ) تیزدو. صاحب سندبادنامه در وصف اسب آرد : آهن سم ، فولادرگ ، صاعقه انگیز، صرصرتک . (سندبادنامه ص 252).با باره ٔ صرصرتک او روزملاقات در رزم بود کوشش او، دشمن کاهست .<p class=
فولادلغتنامه دهخدافولاد. (معرب ، اِ) پولاد. آهنی است که از 2 تا 2/5 درصد زغال همراه دارد و آن را ازچدن به دست آورند. رنگ فولاد از آهن تیره تر و جنس آن به مراتب سخت تر است و اگر آب داده شود شیشه را مخطط میسازد. فولاد شکننده و د