مباعلةلغتنامه دهخدامباعلة. [ م ُ ع َ ل َ ] (ع مص ) مصاهرت کردن قوم با هم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصاهرت کردن آن گروه مر گروه دیگر را. (ناظم الاطباء). || مجالست کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). || نیک زیستن زن با شوهر و شوهر با زن . (المصادرزوزنی ). || ملاعبت کردن زن
مباهلةلغتنامه دهخدامباهلة. [ م ُ هََ ل َ ] (ع مص ) همدیگر را نفرین کردن یعنی دعای بد کردن . (غیاث ) (آنندراج ). یکدیگر رانفرین کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). یکدیگر را لعن کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). یکدیگر را لعنت و نفرین کردن و آن چنین است که چون اخت
متباهللغتنامه دهخدامتباهل . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص )مباهله کننده یکی مر دیگری را. (آنندراج ). یکدیگر رانفرین کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تباهل شود.
مبتهللغتنامه دهخدامبتهل . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص )تضرع کننده و زاری کننده و التماس کننده در دعا. || مباهله کننده و نفرین کننده . (ناظم الاطباء).
تباهللغتنامه دهخداتباهل . [ ت َ هَُ ] (ع مص ) یکدیگر را لعنت کردن . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). تَبَهﱡل . (منتهی الارب ). مباهله کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مباهلةلغتنامه دهخدامباهلة. [ م ُ هََ ل َ ] (ع مص ) همدیگر را نفرین کردن یعنی دعای بد کردن . (غیاث ) (آنندراج ). یکدیگر رانفرین کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). یکدیگر را لعن کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). یکدیگر را لعنت و نفرین کردن و آن چنین است که چون اخت