ناگفتنیلغتنامه دهخداناگفتنی . [ گ ُ ت َ ] (ص لیاقت ) چیزی که سزاوار گفتن نباشد. چیزی که نباید گفت و نمیتوان گفت . (ناظم الاطباء). ناسزا. لغو. ناشایسته . آنچه گفتن آن زشت و ناپسندیده است . که گفتن را نشاید : نامردمی نورزی ، ورزی تو مردمی ناگفتنی نگوئی ، گوئی تو گفت
ناگفتنیفرهنگ فارسی عمیدآنچه شایستۀ گفتن نباشد؛ آنچه نباید گفت: ◻︎ مگو ناگفتنی در پیش اغیار / نه با اغیار با محرمترین یار (نظامی۲: ۲۴۹).
نایافتنیلغتنامه دهخدانایافتنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) که یافتنی نیست . غیرقابل حصول . محال . ممتنعالحصول : اگر خواهی ترا دیوانه سار نشمرند آنچه نایافتنی است مجوی . (قابوسنامه ).
دستنیافتنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ی، برآوردهنشدنی، غیرممکن، دورودراز، صعبالوصول، صعبالحصول، صعب، سخت، دشوار صعبالعلاج، سختدرمان، درماننشدنی ≠ سهلالحصول
ناگفتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط تلویحی، مسکوت، مکتوم، گفتهنشده، اسرارآمیز▼، سرّی، محرمانه، امضامحفوظ، ناگفتنی، غیرقابلدرک
خاموش کاریفرهنگ فارسی عمیدخاموش شدن؛ سکوت: ◻︎ نظامی به خاموشکاری بسیچ / به گفتار ناگفتنی درمپیچ (نظامی۵: ۸۴۷).