ریشولغتنامه دهخداریشو. (ص نسبی ) مرد بزرگ ریش . ضد کوسه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از انجمن آرا). بلمه . پرریش . ریش تپه . بزرگ ریش . لحیانی . آنکه ریش بزرگ و انبوه دارد. مقابل کوسه . (یادداشت مؤلف ) : چه مدبر و چه مقبل چه صادق و چه منکرچه صامت و چه ناطق چه
رسولغتنامه دهخدارسو. [ رِس ْوْ ] (اِ) اسکبیل . (یادداشت مؤلف ). درختچه ای است . رجوع به اسکبیل شود.
رسولغتنامه دهخدارسو. [ رُ س ُوو ] (ع مص ) مصدر به معنی رَسْوْ. (ناظم الاطباء)(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به رَسْو شود.
رسولغتنامه دهخدارسو. [ رَس ْوْ] (ع مص ) ایستادن بر جای و استوار شدن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). ثابت و استوار گشتن . (از اقرب الموارد). استوار شدن . (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (دهار). استوار گشتن . (تاج المصادر
پرسوزوگدازفرهنگ فارسی عمید۱. پر از سوزش؛ دارای سوزش بسیار.۲. آنکه بسیار آهوناله و بیتابی کند؛ پرتبوتاب.
پرسوزوگدازفرهنگ فارسی عمید۱. پر از سوزش؛ دارای سوزش بسیار.۲. آنکه بسیار آهوناله و بیتابی کند؛ پرتبوتاب.
اسپرسوespressoواژههای مصوب فرهنگستان25 تا 35 میلیلیتر نوشیدنی قهوه که با گذشتن آب داغ با فشار از روی سابة ریز فشردهشدة قهوه تهیه میشود