چپانیلغتنامه دهخداچپانی . [ چ َ/ چ َپ ْ پا ] (ص ) مردم بی سروپا و کهنه پوش راگویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : سگ چپانیان بازارم از بزرگان شهر بیزارم . ؟ (از آنندراج ).بدانکه یار به از دل
آییننامۀ بینالمللی امنیت کشتیها و تسهیلات بندریinternational ship and port facility codeواژههای مصوب فرهنگستانآییننامهای که سازمان بینالمللی دریانوردی برای تأمین و ارتقای امنیت کشتیها و تسهیلات بندری تدوین کرده و لازمالاجراست اختـ . آییننامۀ باکوب ISPS code
عین انیلغتنامه دهخداعین انی . [ع َ ن ِ اُ نا ] (اِخ ) موضعی است . (از منتهی الارب ). وظاهراً همان «عین انا» است . رجوع به عین انا شود.
پهنگلغتنامه دهخداپهنگ . [ پ َ هََ ] (اِخ ) (نهر...) بعد از رود پراق بزرگترین رود شبه جزیره ٔ ملاقه میباشد، و درشمال غربی مملکتی مسمی بهمین اسم از سه منبع سرچشمه گرفته از وسط آن کشور بسوی جنوب شرقی و آنگاه بطرف مشرق روان میشود و از وسط پایتخت کشور عبور میکند و بدریای چین وارد میگردد، و طول مجر
پهنگلغتنامه دهخداپهنگ . [ پ َ هََ ] (اِخ ) پکان . نام قصبه ٔ مرکز تجارت در هند وچین ، در جنوب شرقی شبه جزیره ٔ ملاقه کنار نهری بهمین نام ، و در 20 هزارگزی طرف فوقانی مصب نهر مذکور و آن مرکز حکومتی اسلامی و مستقل بهمین اسم میباشد. (قاموس الاعلام ترکی ).
چپانیدنلغتنامه دهخداچپانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) تپاندن . تپانیدن . چپاندن . (فرهنگ نظام ). افشردن . فشاردن . منضغط کردن و سخت کردن . (ناظم الاطباء). فروکردن . چیزی را بزور و فشار در جایی یا سوراخی داخل کردن . و رجوع به تپاندن و تپانیدن و چپاندن شود.
چپانیدنلغتنامه دهخداچپانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) تپاندن . تپانیدن . چپاندن . (فرهنگ نظام ). افشردن . فشاردن . منضغط کردن و سخت کردن . (ناظم الاطباء). فروکردن . چیزی را بزور و فشار در جایی یا سوراخی داخل کردن . و رجوع به تپاندن و تپانیدن و چپاندن شود.
زورچپانیفرهنگ فارسی معین(چَ) (حامص .) [ ع . ] (عا.) = زور - تپانی : اصرار و پافشاری یا اعمال زور و فشار برای انجام گرفتن کاری .