لغتنامه دهخدا
هدایا. [ هََ ] (ع اِ) ج ِ هدیه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). پیش کشیها : مهدراست کردند با خدمتکاران و هدایا. (تاریخ بیهقی ).به فخر سر به فلک برکشید و شادی کردکه آن هدایا بر دست او قبول افتاد. <p clas