مافهلغتنامه دهخدامافه . [ ف َ /ف ِ ] (اِ) چوبی را گویند که در پس در خانه نهند تا در گشوده نگردد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
موفیةلغتنامه دهخداموفیة. [ م ُ وَف ْ فی َ ] (اِخ ) نام مدینه ٔ منوره . (ناظم الاطباء). نام مدینه ٔ منوره صلی اﷲ علی ساکنها و سلم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به مدینه شود.
مافیهالغتنامه دهخدامافیها. (ع اِ مرکب ) آنچه در آن است : دنیا و مافیها، دنیا و آنچه در آن است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مافیلغتنامه دهخدامافی . (اِخ ) از ایلهای اطراف قزوین و مرکب از 500 خانوار است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 112). و رجوع به «مافی و نانکلی » شود.
موفیلغتنامه دهخداموفی . (ع ص ) به انجام رساننده ٔ شغل و کار و اداکننده . (ناظم الاطباء). || به سربرنده ٔ پیمان . (آنندراج ). ایفای وظیفه و پیمان کننده .
موفیلغتنامه دهخداموفی . [ م ُ وَف ْ فا ] (ع ص ) اداکرده شده و پرداخته شده و به جاآورده شده . (ناظم الاطباء).