نامعروفلغتنامه دهخدانامعروف . [ م َ ] (ص مرکب ) مجهول . غیرمعروف . نکره . (ناظم الاطباء). || ناخوب . ناصواب . ناپسندیده . مذموم . نکوهیده . غیرمعروف . مقابل معروف به معنی خوب و پسندیده و مقبول .
آشوغلغتنامه دهخداآشوغ . (ص ) مجهول . غیرمعروف . ناشناس . نامعروف . (تحفةالاحباب اوبهی ). گمنام : چه کنم از جفای دهر که من هستم آشوغ در میان شما.طرطری .
ادواردزلغتنامه دهخداادواردز. [ اِ ] (اِخ ) طبیعی دان انگلیسی ، متولد در وِستهام (1693 - 1773م .). او راست : تاریخ طبیعی پرندگان نامعروف .
نامعلوملغتنامه دهخدانامعلوم . [ م َ ] (ص مرکب ) غیرمعین . (ناظم الاطباء). مجهول . نامشخص : که راه مخوف است و... هنگام حرکت نامعلوم . (کلیله و دمنه ). || نشناخته . (ناظم الاطباء). نامعروف .
مشظةلغتنامه دهخدامشظة. [ م َ ظَ ] (ع اِ) اخبار پنهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خبرهای پنهان و هر چیز نامعروف و مشکوک . (ناظم الاطباء).
ناشنالغتنامه دهخداناشنا. [ ش ِ ](ص مرکب ) ناآشنا. بی اطلاع . بی خبر. (ناظم الاطباء). || ناآشنا. بیگانه . مقابل آشنا : دی همه او بوده ای امروز چون دوری از او؟ناجوانمردی بود دی دوست و اکنون ناشنا. سنائی .|| غیر معروف . (ناظم الاطباء).