ناگسیختنلغتنامه دهخداناگسیختن . [ گ ُ ت َ ] (مص منفی ) مقابل گسیختن به معنی دریدن و شکافتن و شکستن و پاره کردن .
ناسختنلغتنامه دهخداناسختن . [ س َ / س ُ ت َ ] (مص منفی ) ناسنجیدن . نسختن . مقابل سختن . رجوع به سختن شود.
ناگسلانیدنلغتنامه دهخداناگسلانیدن . [ گ ُ س ِ دَ ] (مص منفی ) ناگسیختن . ناگسستن . مقابل گسلانیدن به معنی گسستن و پاره کردن و جدا کردن . رجوع به گسلانیدن شود.