ناگوردلغتنامه دهخداناگورد. [ گ ُ وَ ] (ص مرکب ) مخفف ناگوارد است که طعام ناپخته در معده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). رجوع به ناگوارد شود.
ناوردلغتنامه دهخداناورد. [ وَ ] (اِ) نورد. نبرد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). جنگ . (برهان قاطع) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (غیاث اللغات ) (اوبهی ) (فرهنگ اسدی ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی ). جدال . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ) (
ناوردفرهنگ فارسی عمید۱. نبرد؛ جنگ.۲. جولان و گردش گرد یکدیگر: ◻︎ خیالی کرد با خود کاین جوانمرد / که زد بر دور من چون چرخ ناورد (نظامی۱: ۱۴۹).⟨ ناورد بردن: (مصدر لازم) [قدیمی] حمله بردن؛ حمله کردن.⟨ ناورد دادن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) [قدیمی] جولان دادن.⟨ ناورد کردن: (مصدر لازم) [قد
ناوردفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرزم، آورد، جنگ، رزم، ستیز، نبرد ۲. جولانگاه، رزمگاه، عرصه، میدان ۳. جولان
ناگورلغتنامه دهخداناگور. [ گ ُ وَ ] (ص مرکب ) ناگورد. هضم ناشده . تحلیل نرفته . (ازناظم الاطباء). مخفف ناگوار است که طعام ناپخته در معده باشد. (آنندراج ) (برهان قاطع) (هفت قلزم ). || غذای نامناسب . غذائی که زود هضم نشود و قابل هضم نباشد. (ناظم الاطباء). || ناگوار. ناگوارا. امتلاء. (آنندراج ) (
ناگواردلغتنامه دهخداناگوارد. [ گ ُ ] (ص مرکب ) (از: نا، نفی ، سلب + گوارد [ از: گواردن ] = ناگورد =ناگوار). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ناگوار. طعام ناپخته در معده . (برهان قاطع). متخمه . (از منتهی الارب ). گران . سنگین . بطی ءالانهضام . || نامطبوع . ناملایم طبع. ناخوش :</span
ناگوارلغتنامه دهخداناگوار. [ گ ُ ] (ص مرکب ) (از: نا، نفی ، سلب + گوار = ناگور = ناگوارد = ناگورد). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ناگوارا. ناگواره . ناگوارد. ضد گوارا. چیز بدهضم که زود گوارا نشود. (از آنندراج ). ناهاضم . (غیاث اللغات ). طعام ناپخته در معده را گویند. (برهان قاطع). ناگوارا. ناگوا