لغتنامه دهخدا
نهیم . [ ن َ ] (ع ص )نیک آزمند خوردن و گرسنه چشم که سیر نشود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). که به نَهَم مبتلاست . (ازمتن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به نَهِم شود. || (اِ) آوازی است و توعدی و زجری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صوتی است شبیه زحیر. ص