بیفسردنلغتنامه دهخدابیفسردن . [ ی َ س ُ دَ ] (مص ) افسردن . جموس . جمد. جمود. (تاج المصادر بیهقی ). جمد. (دهار). انجماد. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به افسردن شود.
شگالفرهنگ فارسی عمید= زغال: ◻︎ گردد از فرّ شما گوهر الماس جمد / گردد از سهم شما دانهٴ یاقوت شگال (ازرقی: لغتنامه: شُگال).