سهالغتنامه دهخداسها. [ س ُ ] (اِخ ) ستاره ٔ معروف باریک در بنات النعش و آن متصل است با ستاره ٔ دوم از سه ستاره ٔ بنات . (غیاث ) (آنندراج ). ستاره ای است ریزه و بسیار خفی در بنات النعش صغری . (منتهی الارب ). ستاره ای است در نهایت خردی نزدیک کوکب دوم و از دوکوکب ذنب دب اکبر و نور چشم را بدان ا
سهافرهنگ فارسی معین(سُ) [ ع . ] (اِ.) ستاره ای کوچک و کم نور در صورت فلکی دب اکبر در انتهای ملاقه پهلوی عناق .
سهافرهنگ نامها(تلفظ: sohā) (عربی) (در نجوم) ستارهی کم نوری در کنار ستارهی عناق در صورت فلکی دُب اکبر که در قدیم قوت چشم و دوربینی آن را با این ستاره امتحان میکردند .
ماست سویاsoy yoghurtواژههای مصوب فرهنگستانفراوردهای با بافت خامهای که از شیر سویا تهیه میشود و جانشینی است برای پنیر خامهای و خامۀ ترش
نوشابۀ سویاsoya beverage/ soybeverageواژههای مصوب فرهنگستاننوشابهای که غالباً از سویا و محصولات آن تهیه میشود
سوپ داغhot soupواژههای مصوب فرهنگستانپلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بودهاند
سوپ ژلاتینیgelatinous soupواژههای مصوب فرهنگستانمحلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است
صندلی کودکbaby car seat, child safety seat, infant safety seat,child restraint system, child seat,baby seat, restraining car seat, car seatواژههای مصوب فرهنگستانصندلی ایمنی برای نشستن کودک در خودرو بهمنظور جلوگیری از آسیب رسیدن به او در هنگام تصادف
سهام عادی،سهام2equities2,ordinary share, common stockواژههای مصوب فرهنگستاندر مباحث حقوقی، مطالبات مالکان یا وامدهندگان در ارتباط با داراییهای یک شرکت * در بریتانیا و فرانسه به آن سهام عادی (ordinary share (en.), action ordinavie (fr.)) و در امریکا به آن سهام عام (common stock) میگویند.
سهاکلغتنامه دهخداسهاک . [ س َه ْ ها ] (ع ص ) مرد فصیح زودسخن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مرد فصیح زودسخن که مانند باد در کلام مرور میکند. (ناظم الاطباء).
سهالةلغتنامه دهخداسهالة. [ س َ ل َ ] (ع مص )نرم گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آسان شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
سهاکلغتنامه دهخداسهاک . [ س َه ْ ها ] (ع ص ) مرد فصیح زودسخن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مرد فصیح زودسخن که مانند باد در کلام مرور میکند. (ناظم الاطباء).
سهالةلغتنامه دهخداسهالة. [ س َ ل َ ] (ع مص )نرم گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آسان شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
سهادلغتنامه دهخداسهاد. [ س ُ ] (ع مص ) بی خوابی . (غیاث ) (آنندراج ) (نصاب الصبیان ). بی خواب شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). بیداری و درماندگی از خواب . (ناظم الاطباء).
فاسیسهالغتنامه دهخدافاسیسها. (اِ) بُعدهایی است قمر را از شمس که منجمان آن را نگاه دارند. ابوریحان گوید آنجایها حال گشتن است اندر هوا. همچنانکه بحرانهای بیماری را زاویه های هشت سو نگاه دارند از جایگاه قمر به آغاز علت ، بر برجی و نیم فضله ، تا چنین باشد: مه ص قلّه قف رکه رع شیه ش . و فاسیسهایی که
اعیان مضمونة بانفسهالغتنامه دهخدااعیان مضمونة بانفسها. [ اَ ن ِ م َ ن َ ب ِ اَ ف ُ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ) اموالی را گویند که هرگاه در دست غاصب یا آنکه در حکم غاصب است ، تلف شود، ملزم هست که در اموال مثلی ، مثل آن و در اموال قیمی ، قیمت آنرا بمالک بپردازد. (از تعریفات جرجانی ).