ناامیدیلغتنامه دهخداناامیدی . [ اُ ] (حامص مرکب ) یأس و بیچارگی و درماندگی . (ناظم الاطباء). خلاف امیدواری . ناامیدوار بودن . نومیدی . نمیدی . یأس . حرمان . قنوط. خیبت : چو در موی سیاه آمد سپیدی پدید آمد نشان ناامیدی . نظامی .چو گیر
ناامیدیفرهنگ مترادف و متضادبدبختی، بیبهرگی، بینصیبی، حرمان، دلسردی، ناکامی، نامرادی، نومیدی، یاس ≠ امیدواری رجا
نومیدیلغتنامه دهخدانومیدی . [ ن َ / نُو ] (حامص مرکب ) ناامیدی . یأس . حرمان . ناکامی . محرومی . خیبت . قنوط. نمیدی . مقابل امید و امیدواری . رجوع به ناامیدی شود : اگر امید رنجوری نمایدز نومیدی بسی نومیدی آید. <p class="auth
ناآمدگیلغتنامه دهخداناآمدگی . [ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) نارسیدگی . در خمیر، مخمر نشدن آن . فطیر بودن آن . ورنیامدن آن .
نامیدیلغتنامه دهخدانامیدی . (حامص مرکب ) ناامیدی . نومیدی . یأس . ناامیدواری : چندین آژنگ نامیدی را در پیشانی مه آرید، آن چوب خشک اگر آژنگ نامیدی ها پرده بر پرده بر پوست او افتاده است ، اما چون فصل بهار می آید تازگیش میدهیم . (کتاب المعارف ).
نومیدیدیکشنری فارسی به انگلیسیanticlimax, despair, desperation, disappointment, discouragement, hopelessness, letdown, slough
ناامیدی نمودنلغتنامه دهخداناامیدی نمودن . [ اُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ناامیدی نشان دادن . اظهار ناامیدی کردن . اظهار یأس : در خلوت که با کسی سخن میراند ناامیدی مینمود. (تاریخ بیهقی ص <span class="hl"
ناامیدی نمودنلغتنامه دهخداناامیدی نمودن . [ اُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ناامیدی نشان دادن . اظهار ناامیدی کردن . اظهار یأس : در خلوت که با کسی سخن میراند ناامیدی مینمود. (تاریخ بیهقی ص <span class="hl"