نامطلوبلغتنامه دهخدانامطلوب . [ م َ ] (ص مرکب ) طلب ناشده . خواسته نشده . ناخواسته . || نامقبول . ناپسند. ناپسندیده .
وضعیت نامطلوبpoor conditionواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت واگنی که آسیب جدی دیده و فاقد ایمنی یا عدم امکان خدمترسانی است
نامطلوبیلغتنامه دهخدانامطلوبی . [ م َ ] (حامص مرکب ) نامقبولی . مطلوب نبودن . صفت نامطلوب . رجوع به نامطلوب شود.
وضعیت نامطلوبpoor conditionواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت واگنی که آسیب جدی دیده و فاقد ایمنی یا عدم امکان خدمترسانی است
نامطلوبیلغتنامه دهخدانامطلوبی . [ م َ ] (حامص مرکب ) نامقبولی . مطلوب نبودن . صفت نامطلوب . رجوع به نامطلوب شود.
وضعیت نامطلوبpoor conditionواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت واگنی که آسیب جدی دیده و فاقد ایمنی یا عدم امکان خدمترسانی است