بیشینهلغتنامه دهخدابیشینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص عالی ، اِ مرکب ) مقابل کمینه . (یادداشت مؤلف ). || حداکثر. خانه ٔ چرب . دست پر. مقابل حداقل و دست کم . (یادداشت مؤلف ). بیشترین مقدار ممکن . ماکزیمم . بزرگترین مقداری که یک کمیت متغیر در شرایط معین میتواند به آن بر
بیشینهmaximumواژههای مصوب فرهنگستانبزرگترین مقدار در مجموعهای از مقادیر، در صورت وجود متـ . ماکسیمم * مصوب فرهنگستان اول
بیشینهدیکشنری فارسی به انگلیسیextreme, extremity, high-water mark, majority, maximal, maximum, utmost, outside, peak, top
بسنهلغتنامه دهخدابسنه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ) اسب سرکش و رام نشده . (ناظم الاطباء). || گاو جوان . (ناظم الاطباء). || کره اسب . (شعوری ج 1 ورق 195).
بسینهلغتنامه دهخدابسینه . [ ب َ ن َ ] (اِخ ) از قرای مرو است بر دو فرسخی آن . (از معجم البلدان ) (مرآت البلدان ج 1 ص 212).
بشنژهلغتنامه دهخدابشنژه . [ ب ُ ن َ / ن ِ ژَ ] (اِ) بشنزه . چنگالی باشد که از آرد کنجد و خرما یا از نان گرم و روغن سازند و اصح این است . (از برهان ) (از ناظم الاطباء). چنگالی باشد که از نان تنک و خرما و روغن بسازند و به یکدیگر بمالند و بخورند. (انجمن آرا) (آنن
بشنهلغتنامه دهخدابشنه . [ ب ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) گیاهی است باریک با شاخسار فراوان و دراز و باریک و گره دار که همه از منشاءواحد جدا شوند و بیشتر بر روی تخته سنگها گسترده شوند. طولش به اندازه ٔ انگشت و رنگش سبز مایل بزردی و سفیدی باشد. رجوع به ترجمه ٔ فرانسوی ابن
بیشینهچگالیmaximum densityواژههای مصوب فرهنگستانبیشترین چگالی نمونة آسفالتی که تا حد ممکن متراکم شده است و درنتیجه، بین دانهبندی اجزای روکش آسفالت هیچ فضای خالی وجود ندارد
دماسنج بیشینهmaximum thermometerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دماسنج که بیشترین مقدار دما را در بازۀ زمانی معین نشان میدهد
دمای بیشینهmaximum temperatureواژههای مصوب فرهنگستانبیشترین دمای گزارششده در یک محل در دورۀ زمانی معین
بیشینهچگالیmaximum densityواژههای مصوب فرهنگستانبیشترین چگالی نمونة آسفالتی که تا حد ممکن متراکم شده است و درنتیجه، بین دانهبندی اجزای روکش آسفالت هیچ فضای خالی وجود ندارد
بیشینهچگالی خشکmaximum dry density, MDDواژههای مصوب فرهنگستانچگالی خشک خاک که با متراکم کردن خاک به اندازهای معین، در شرایط رطوبت بهینه، حاصل شود
بیشینهزمینلرزۀ پذیرفتنیmaximum credible earthquake, MCEواژههای مصوب فرهنگستانبیشینهزمینلرزهای که مطابق با چارچوب زمینساختی شناختهشده، ممکن است در یک ناحیه یا در امتداد هر گسل روی دهد
بیشینهزمینلرزة طراحیmaximum design earthquake, MDE, safety evaluationearthquake, SEEواژههای مصوب فرهنگستانزمینلرزة عامل بیشینهجنبش زمین که در طراحی یا ارزیابی سازهها در نظر گرفته میشود
دماسنج بیشینهmaximum thermometerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دماسنج که بیشترین مقدار دما را در بازۀ زمانی معین نشان میدهد
دمای بیشینهmaximum temperatureواژههای مصوب فرهنگستانبیشترین دمای گزارششده در یک محل در دورۀ زمانی معین
برآوردگر شبهدرستنمایی بیشینهpseudo maximum likelihood estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگر بهدستآمده از بیشینه کردن تابع شبهدرستنمایی متـ . برآوردگر شبهمحتملنمایی بیشینه
پوشش بیشینهmaximum maskingواژههای مصوب فرهنگستانبالاترین تراز پوشش مورد استفاده در شنواییسنجی قبل از وقوع پوشش دگرسو