تقلدلغتنامه دهخداتقلد. [ ت َ ق َل ْ ل ُ ] (ع مص ) در گردن خویش کردن گردن بند. (تاج المصادر بیهقی ) (از آنندراج ). قلاده پوشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || در گردن خویش کردن کار. (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). برگردن خود کاری گرفتن و پیروی و تعهد. (غیاث اللغات ) (آ
تقلیدلغتنامه دهخداتقلید.[ ت َ ] (ع مص ) در گردن کردن کار و قلاده . (تاج المصادر بیهقی ). قلاده در گردن کسی انداختن و از آنست کار در عهده کسی کردن ، یقال : قلده العمل . (منتهی الارب ). گردن بند در گردن انداختن و کار بعهده ٔ کسی ساختن و بر گردن خود کار بگرفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تفویض ک
تکلدلغتنامه دهخداتکلد.[ ت َ ک َل ْ ل ُ ] (ع مص ) درشت و سطبر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تکلیدلغتنامه دهخداتکلید. [ ت َ ] (ع مص ) بر یکدیگر فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ریاکارانه پوشاندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط نه پوشاندن، پنهان کردن، بهروی خود نیاوردن، کتمان کردن، مخفی نگهداشتن، تقلید کردن بازی درآوردن، بازی کردن وانمود کردن، فریب دادن
والوچانیدنلغتنامه دهخداوالوچانیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) تقلید کردن و گفتگو کردن و حرف زدن شخصی را به طریق آن شخص واگفتن . (برهان قاطع) (آنندراج ). تقلید کردن و گفتگو کردن و حرف زدن به نحوی که دیگری می کند و حرف می زند. (ناظم الاطباء). والوچیدن کسی را. تقلید او را درآوردن . ادای او را درآوردن . (یاددا
تقلیدلغتنامه دهخداتقلید.[ ت َ ] (ع مص ) در گردن کردن کار و قلاده . (تاج المصادر بیهقی ). قلاده در گردن کسی انداختن و از آنست کار در عهده کسی کردن ، یقال : قلده العمل . (منتهی الارب ). گردن بند در گردن انداختن و کار بعهده ٔ کسی ساختن و بر گردن خود کار بگرفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تفویض ک
برآوردنلغتنامه دهخدابرآوردن . [ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) برداشتن . (ناظم الاطباء). بلند کردن . (آنندراج ). رفع. بالا بردن . بربردن . بردن به سوی بالا : درآید از آن پشت اسبش بزیربگیرد درفش و برآرد دلیر. فردوسی .بدست خاطر روشن بنای مشکل ر
تقلیدلغتنامه دهخداتقلید.[ ت َ ] (ع مص ) در گردن کردن کار و قلاده . (تاج المصادر بیهقی ). قلاده در گردن کسی انداختن و از آنست کار در عهده کسی کردن ، یقال : قلده العمل . (منتهی الارب ). گردن بند در گردن انداختن و کار بعهده ٔ کسی ساختن و بر گردن خود کار بگرفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تفویض ک
تقلیدفرهنگ فارسی عمید۱. از روی کار دیگری کاری انجام دادن.۲. (فقه) در امور شرعی و عبادات از مجتهدی پیروی کردن.۳. [قدیمی] گردنبند به گردن انداختن.۴. [قدیمی] کاری به عهدۀ کسی انداختن.
تقلیددیکشنری فارسی به انگلیسیcaricature, echo, imitation, impression, mimicry, mockery, simulation, spoof
تقلیدلغتنامه دهخداتقلید.[ ت َ ] (ع مص ) در گردن کردن کار و قلاده . (تاج المصادر بیهقی ). قلاده در گردن کسی انداختن و از آنست کار در عهده کسی کردن ، یقال : قلده العمل . (منتهی الارب ). گردن بند در گردن انداختن و کار بعهده ٔ کسی ساختن و بر گردن خود کار بگرفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تفویض ک
تقلیدفرهنگ فارسی عمید۱. از روی کار دیگری کاری انجام دادن.۲. (فقه) در امور شرعی و عبادات از مجتهدی پیروی کردن.۳. [قدیمی] گردنبند به گردن انداختن.۴. [قدیمی] کاری به عهدۀ کسی انداختن.
زیستتقلیدbiomimeticsواژههای مصوب فرهنگستانتقلید از طبیعت و بهکارگیری آن در مقیاس نانو در حوزههای گوناگون علمی و فنّاوری