سمرةلغتنامه دهخداسمرة. [ س َ م َ رَ ] (اِخ ) اهالی شهر سامره که در قدیم شهری بود در فلسطین و پایتخت ملوک بنی اسرائیل بود. (از ناظم الاطباء).
سمرةلغتنامه دهخداسمرة. [ س ُ رَ ] (ع مص ) گندم گون شدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). گندم گون گردیدن . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) گندم گونی . (مهذب الاسماء). گندم گونی و آن رنگی است میان سفیدی و سیاهی . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). گندمگونی و رنگی میان سپیدی و س
سمرةدیکشنری عربی به فارسیدباغي کردن , برنگ قهوه اي وسبزه دراوردن , باحمام افتاب پوست بدن راقهوه اي کردن , برنزه , مازوي دباغي , پوست مازو , مازويي , قهوه اي مايل به زرد
فندقۀ بالدارsamaraواژههای مصوب فرهنگستاننوعی میوۀ فندقه که پیرابَر آن به شکل بال غشایی (membranous wing) گسترش یافته است و بهآسانی با باد پخش میشود
سمریهلغتنامه دهخداسمریه . [ س َ م ُ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) شترانی که درخت طلح راچرا کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سمیرهلغتنامه دهخداسمیره . [س َ رَ / رِ ] (اِ) خطی باشد که بکشند خواه بر دیوارو خواه بر زمین و خواه با قلم و خواه با چوب . (برهان ) (آنندراج ). نوشته و خط کشیده شده خواه بر کاغذ و خواه بر دیوار و خواه بر زمین و خواه با قلم و خواه با چوب و جز آن . (ناظم الاطباء)
سمیریةلغتنامه دهخداسمیریة. [ س ُ م َ ری ی َ ] (ع اِ) نوعی از کشتی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) : رای تفرقهم رکب سُمَیْریَّة و اخذمعه طبیباً. (کامل ابن اثیر ج 7 ص 101). || نوعی مسکوک که مردی یهودی بنام سمی
شمرهلغتنامه دهخداشمره . [ ش ُ م َ رَ ] (اِ)مأخوذ از شمار. شماره : و کسری انوشروان بفرمود تا به سه دفعه بستانند [ خراج را ] و در سرایی که آن را سرای سمره گفتندی جمع کنند و مراد به سمره ، سه نجم و دفعات است و بعضی دیگر گویندکه آن سرای را شمره می گفتند مأخوذ از شمار از سخن اهل عجم که آن حساب و
اصحاب سمرةلغتنامه دهخدااصحاب سمرة. [ اَ ب ِ س َ م ُ رَ ] (اِخ ) کسانی که با پیامبر در زیر درخت سبز بیعت کردند، چنانکه در قرآن کریم آمده است : لقد رضی اﷲ عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجرة. (18/48). و ابوالفتوح در تفسیر آن آرد: حق تعالی گفت راضی شد خدای تعالی از مو
اصم السمرةلغتنامه دهخدااصم السمرة. [ اَ ص َم ْ مُس ْ س َ م ُ رَ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . رجوع به اصم و اصمان ، و معجم البلدان شود.
اصحاب سمرةلغتنامه دهخدااصحاب سمرة. [ اَ ب ِ س َ م ُ رَ ] (اِخ ) کسانی که با پیامبر در زیر درخت سبز بیعت کردند، چنانکه در قرآن کریم آمده است : لقد رضی اﷲ عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجرة. (18/48). و ابوالفتوح در تفسیر آن آرد: حق تعالی گفت راضی شد خدای تعالی از مو