عفعفةلغتنامه دهخداعفعفة. [ ع َ ع َف َ ] (ع مص ) خوردن بار موز را. (از منتهی الارب ). خوردن عفعف را. (از اقرب الموارد). رجوع به عفعف شود.
حفحفةلغتنامه دهخداحفحفة. [ ح َ ح َ ف َ ] (ع مص ) تنگ روزی شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || حفحفه ٔ جناح طیر؛ آواز کردن بال مرغ در پریدن . || حفحفه ٔ ضبع؛ بانگ کردن کفتار. (منتهی الارب ).
هفهفةلغتنامه دهخداهفهفة. [ هََ هََ ف َ ] (ع مص ) باریک شکم و لاغرمیان و نازک تن گردیدن چندانکه به شاخ درخت ماند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).