لاشلغتنامه دهخدالاش . (اِ) لش . لاشه . مردار. جیفه . در ترکی تن مرده را گویند. (غیاث ) : گر شما جز که علی را بخریدید بدونه عجب زانکه نداند خر بد لاش ازماش .ناصرخسرو.بدین زمین که تو بینی ملوک طبعانندکه ملک روی زمین پیششان نیرزد