مفغرةلغتنامه دهخدامفغرة. [ م َ غ َ رَ ] (ع اِ) زمین فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گو کوه خردتر از کهف . (منتهی الارب ). گوی در کوه که خردتر از کهف باشد. (ناظم الاطباء). شکافی در کوه که کوچکتر از کهف باشد. (از اقرب الموارد).
مفغرلغتنامه دهخدامفغر. [ م َ غ َ ] (ع اِ) مفغرة : و ملک هند با حشم خویش از نهیب آن لشکر با پناه کوهی حصین نشست و به مخرمی میان دو کوه بلند التجا ساخت و مفغر و مدخل آن مضیق به فیلان کوه پیکر استوار کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص