لغتنامه دهخدا
ممهد. [ م ُ م َهَْ هَِ ] (ع ص ) گستراننده . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) : چنانکه ایشان طعن و لعن آباء و اسلاف خود و ممهدان آن دعوت بر زبان راند. (جهانگشای جوینی ). ممهد قواعد فرمانروایی و مشید مبانی کشورگشایی . (جامعالتواریخ رشیدی ) || آنکه کار را نی