لغتنامه دهخدا
موعب . [ع ِ ] (ع ص ) آنکه می گیرد و فراهم می کند همه چیز را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || در شتم گویند: «جدعه اﷲ جدعاً موعباً»؛ ببرد خدای بینی او را بریدگی از بیخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || همگی فراز آمده . ج ، موعبین . گویند: «جأوا موعبین »؛ یعنی آمدند همگی