خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نوشتن
/navaštan/
معنی
۱. فروپیچیدن.
۲. درنوردیدن؛ نوردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تحریر، ترقیم، رقمزدن، کتابت، نگاشتن ≠ خواندن
فعل
بن گذشته: نوشت
بن حال: نویس
دیکشنری
gram _, pen, register, registration, remark, type, write, writing
-
جستوجوی دقیق
-
نوشتن
لغتنامه دهخدا
نوشتن . [ ت َ ] (مص ) نوشیدن . آشامیدن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). به این معنی نوشیتن درست است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
-
نوشتن
لغتنامه دهخدا
نوشتن . [ ن َ وَ ت َ ] (مص ) پیچیدن . (غیاث اللغات ) (برهان قاطع) (آنندراج ). درنوردیدن . (برهان قاطع). نوردیدن . (غیاث اللغات ). لای چیزی پیچیدن : چو آن خردرا سیر دادند شیرنوشتندش اندر میان حریر. فردوسی .کشته و برکشته چند روز گذشته در کفنی هیچ کشته ...
-
نوشتن
لغتنامه دهخدا
نوشتن . [ ن ِ وِ ت َ ] (مص ) کتابت کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).تحریر کردن . رقم کردن . (ناظم الاطباء). اندیشه و مطلبی را به وسیله ٔ مداد یا قلم به روی کاغذ آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). نبق . تنبیق . تکتیب . اکتتاب . ن...
-
نوشتن
لغتنامه دهخدا
نوشتن . [ ن ُ وَ ت َ / ن َ وِ ت َ ] (مص ) از دور گذشتن و نالیدن و زاریدن (؟). (ناظم الاطباء).
-
نوشتن
واژگان مترادف و متضاد
تحریر، ترقیم، رقمزدن، کتابت، نگاشتن ≠ خواندن
-
نوشتن
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ وِ تَ) (مص م .) 1 - تحریر کردن . 2 - درنوردیدن ، پیچیدن .
-
نوشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹درنوشتن› [قدیمی] navaštan ۱. فروپیچیدن.۲. درنوردیدن؛ نوردن.
-
نوشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: nipištan] ‹نبشتن› neveštan مطلبی را با قلم بر روی کاغذ آوردن؛ نگاشتن؛ تحریر؛ کتابت.
-
نوشتن
دیکشنری فارسی به عربی
اخطب , قلم
-
نوشتن
لهجه و گویش بختیاری
neveštan نوشتن.
-
واژههای مشابه
-
عهد نوشتن
لغتنامه دهخدا
عهد نوشتن . [ ع َ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب )نوشتن پیمان و قرارداد. معاهده نوشتن . عهد نبشتن .
-
گواهی نوشتن
لغتنامه دهخدا
گواهی نوشتن . [ گ ُ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) گواهی نبشتن : آنانکه شمردند مرا عاقل و هشیارگو تا بنویسند گواهی به جنونم .سعدی (بدایع).
-
گوایی نوشتن
لغتنامه دهخدا
گوایی نوشتن . [ گ ُ ن ِ وِ ت َ] (مص مرکب ) گوایی نبشتن . رجوع به همین کلمه شود.
-
واپس نوشتن
لغتنامه دهخدا
واپس نوشتن . [ پ َ ن َ وَ ت َ ] (مص مرکب ) باز کردن درنوشته و پیچیده را. رجوع به نوشتن شود.