خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشتار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کشتار
/koštār/
معنی
۱. کشتن.
۲. بسیارکشتن؛ قتل عام.
۳. کشتن گاو و گوسفند در کشتارگاه؛ ذبح.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آدمکشی، قتلعام، قتل
۲. ذبح، سلاخی، قربانی، نحر
۳. محاربه
دیکشنری
blood bath, kill, killing, massacre
-
جستوجوی دقیق
-
کشتار
واژگان مترادف و متضاد
۱. آدمکشی، قتلعام، قتل ۲. ذبح، سلاخی، قربانی، نحر ۳. محاربه
-
کشتار
لغتنامه دهخدا
کشتار. [ ک ِ ] (ن مف ) زرع (از: کشت + ار، علامت صفت مفعولی ). کِشتَه . (یادداشت مؤلف ) : بد به تن خویش چو خود کرده ای باید خوردنت ز کشتار خویش .ناصرخسرو.
-
کشتار
لغتنامه دهخدا
کشتار. [ ک ُ ] (ن مف ) (مرکب از کشت + ار، پسوند اسم مصدر و صفت مفعولی ) کشته . مقتول . جانور بسمل کرده را گویند که به عربی مذبوح خوانند. (برهان ) . ذبیحة : به بخت النصر ایدون گفتند که دانیال و یاران وی دینی دیگر دارند و از کشتار تو نخورند. (ترجمه ٔ ط...
-
کشتار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: kōštār] koštār ۱. کشتن.۲. بسیارکشتن؛ قتل عام.۳. کشتن گاو و گوسفند در کشتارگاه؛ ذبح.
-
slaughter
کشتار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] کشتن دام و طیور برای تولید گوشت متـ . سلاخی
-
کشتار
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ په . ] (اِمص .) ذبح ، قتل .
-
کشتار
لهجه و گویش تهرانی
مذبوح
-
کشتار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
blood bath, kill, killing, massacre
-
کشتار
دیکشنری فارسی به عربی
قتل , مذبحة
-
واژههای مشابه
-
کشتار گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) koštargāh ۱. جای کشتن؛ مسلخ.۲. جای کشتار گاو و گوسفند که گوشت آنها به مصرف خوراک مردم میرسد.
-
کشتار زیاد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
slaughter
-
کشتار کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
butcher, massacre, slaughter
-
کشتار گاه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
slaughterhouse
-
کشتار همگانی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
massacre