stalkدیکشنری انگلیسی به فارسیساقه، پایه، ساق، خرام، میله، چیزی شبیه ساقه، ماشوره، کمین کردن، خرامیدن، راه رفتن، قدم زدن و حرکت کردن با احتیاط
پوسیدگی ساقه 1stalk rotواژههای مصوب فرهنگستانبیماری ناشی از اِروینیا کریزانتهمیـ زهای (Erwinia chrysanthemi pv. Zeae) در گیاهانی مانند ذرت