عقرفرهنگ فارسی عمید۱. مجروح ساختن.۲. پی کردن؛ دست و پای شتر را بریدن.۳. بازداشتن از رفتار.۴. نازا شدن زن.
عقرلغتنامه دهخداعقر. [ ع َ ق ِ ] (ع ص ) مرغ که پرش از آفتی که رسیده نروید. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
عقرلغتنامه دهخداعقر. [ ع َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) از ایام عرب است بین مسلمةبن الملک و یزیدبن مهلب ، که یزید در این واقعه به قتل رسید. و این عقر، موضعی است در بابل . (از مجمع الامثال میدانی ) (از اقرب الموارد).
عقرلغتنامه دهخداعقر. [ ع َ ] (اِخ ) از اقلیم چهارم است ، کیکاوس کیانی ساخت و بر پشته موضوع است و مصنوع انگور بسیار دارد و شراب بد باشد حقوق دیوانیش بیست وهفت هزاروچهارصد دینار است . (نزهة القلوب ج 3 ص 105).
عقرلغتنامه دهخداعقر. [ ع َ ] (اِخ ) قریه ای است بین تکریت و موصل ، و آن منزلگاه قافله ها است . عقر نخستین محل از حدوداعمال موصل است از جانب عراق . (از معجم البلدان ).