اصطخابلغتنامه دهخدااصطخاب . [ اِ طِ ] (ع مص ) بانگ و فریاد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اصطخاب الطیر؛ بانگ و فریاد مرغان و اختلاط آواز ایشان . (منتهی الارب ). بهم بانگ کردن . (تاج المصادربیهقی ). افغان کردن . بانگ کردن . (زوزنی ). اصطخاب طیر و جز آن ؛ اختلاط آوازهای آنها در
یاتوغانلغتنامه دهخدایاتوغان . (اِ) از مطلقات آلات ذوات الاوتار و آن سازی بود بر هیئت تخته ای مطول و بر آن هفده وتر بندند و آن را ساعد نباشد و ملاوی اعنی کوشکها نیز نباشد. اصطخاب آنها بر خرکهاکنند به هر وتری حاملی سازند وآن وتر را بر ظهر آن حامل نهند و به حرکت آن حوامل اوتار آن را ساز کنند.اگر حو